در حال بارگذاری ...
...

اجرای "نفوذ مدوسا"‌، می‌تواند استعاره‌ای برای جهانی تحت سلطه و نفوذ ماشین‌های دیجیتالی نیز باشد که انسان را همچون موجودی بی دفاع در چنبره‌ی خویش در آورده است و در ملغمه‌ای از کامپیوترها ، ماهواره‌ها ، دستگاه‌های فیلمبرداری و تلفن‌های همراه به سایه‌ای ترسناک بدل کرده است .

اجرای "نفوذ مدوسا"‌، می‌تواند استعاره‌ای برای جهانی تحت سلطه و نفوذ ماشین‌های دیجیتالی نیز باشد که انسان را همچون موجودی بی دفاع در چنبره‌ی خویش در آورده است و در ملغمه‌ای از کامپیوترها ، ماهواره‌ها ، دستگاه‌های فیلمبرداری و تلفن‌های همراه به سایه‌ای ترسناک بدل کرده است .

امین عظیمی:
"دنا هاراوی" در مقاله‌ی مشهورش با عنوان‌"‌مانیفست سایبرگ : علم‌، تکنولوژی و صورت‌بندی سوسیالیستی در اواخر قرن بیستم‌" (1) بر این اعتقاد پافشاری می‌کند که در آینده‌ای نه چندان دور همه ی ما به صورت موجودات ماشینی در آمده و" سایبرگ "(cyborg) می‌شویم‌. "سایبرگ ها" از دل ایماژی نیمه انسانی‌، نیمه کامپیوتری آفریده شده اند و در حقیقت تجسم موجودی ماشینی با کیفیات "سیبرنتیکی" و الکتریکی هستند . اسطوره‌ی سایبرگ – موجود ماشینی- دارای هویتی دو گانه‌، دو رگه و مرزبندی شده یا شکافدار از هم است‌. یک ارگانیسم زنده‌ی سیبرنتیکی (cybernetics)‌– مطالعه‌ی نظری ارتباط و فرآیندهای کنترل در دستگاه‌های زیست شناختی‌، ماشینی و الکترونیکی به ویژه مقایسه‌ی این فرآیندها در دستگاه های زیست شناختی و مصنوعی - که در نهایت می‌توان آن را نوعی کامپیوتر انسانی دانست .
این تصویر در حقیقت تلاش دارد با تایید هویت‌های همواره از پیش تجزیه شده و گسسته‌ی انسان معاصر‌، از تقابل سنتی و دو قطبی "خود و دیگری" شالوده شکنی کند‌. " انسان سایبر" بهره مند از خود آگاهی ویژه‌ای در باب ماهیت مرکب خویش است . ماهیتی که متشکل از ذهن و جسم‌، فرهنگ و طبیعت‌، مذکر و مونث در یک زمان است و هویت‌های گسسته‌ی خویش در مقام کامپیوتری انسانی را پذیرفته است‌. "‌هر زن آسیایی که با انگشتان فرز و چالاک خود در صنایع الکترونیکی کار می کند و به سوار کردن قطعات مختلف کامپیوتر روی هم می‌پردازد ، هر منشی که رئیس‌اش سرعت تایپ وی را با کامپیوتر کنترل می کند ، هر فروشنده‌ای که در یک فروشگاه زنجیره ای کار می کند و سرعت عملش توسط کامپیوتر محاسبه می شود و خود ِ نگارنده این سطور نیز که می‌بایست حجم لغات نوشته‌اش را از طریق بخشی از نرم افراز (word) محاسبه کند تا تعداد واژگان این نوشته از میزان مشخصی تجاوز نکند‌، بخشی از یک کامپیوتر به حساب می آید و نوعی موجود زنده ی سیبرنتیکی است‌. در حقیقت تشخیص آنکه کامپیوتر کجا تمام می‌شود و موجود زنده – انسان یا ارگانیسم – کجا آغاز یا پایان می‌یابد در این فرآیند‌، امری پیچیده است .
این کیفیت متناقض و دوپاره‌ی انسان سایبر‌، در سال‌های پایانی دهه‌ی 80 موجب ایجاد حرکتی آنارشیستی گردید که با عنوان(cyberpunk) شناخته می‌شود . "سایبرپانکها" یا "ولگردان ماشینی" ، پدیده‌ای دورگه و برآمده از تفکراتی بودند که همزمان نوعی ضد فرهنگ‌، تکنولوژی ماشینی و آنارشی را بروز می‌دادند‌. آنها نیز همچون دیگر سایبورگ ها ، کارگرانی بودند که با کامپیوترها سر و کار داشتند اما از سوی دیگر نحوه ی تلقی آنها از تکنولوژی کامپیوتری ، در بستر نوعی خشونت ، تغییر اذهان‌، ضدیت با اقتدارگرایی‌، شورش و عصیان تجلی می یافت . سایبرپانک‌های واقعی تمایل داشتند به نوعی خارج از قانون عمل کنند‌، زیرا مخالف استفاده ی متمرکز ِ تکنولوژی‌های کامپیوتری از سوی شرکت های عظیم و دولت ها بودند . آنها در حقیقت تمنای آن را داشتند که از تکنولوژی به مثابه ابزاری در برابر هرگونه تجاوز به آزادی‌های فردی انسان که ناخوداگاه از سوی غول‌های متمرکز تکنولوژیک و شرکت‌های بزرگ رخ می‌داد‌، استفاده کنند .
صفر
در "نفوذ مدوسا" که می‌توان بر مبنای عناصر ساختاری و فرمی اثر ، عنوان (performance art ) را به آن بخشید مولف با گرایش به رویکردهای‌"سایبرپانکی" تلاش دارد با تجسم بخشیدن به انسان سایبر و هزارتویی که در آن گرفتار آمده است به نوعی اثر اجرایی دست یابد که در لایه‌های زیرین خود نوعی فرآیند انتقادی را دنبال می‌کند‌. جهانی که اجراکننده (performer )‌، با حرکات بی‌امان تمامی اعضای بدن خویش خلق می‌کند ، از بستر نوعی زیبایی شناسی سیبرنتیکی بیرون آمده اما در نگره‌ی کلان خویش تلاش دارد با انکار و مقابله با چنین جهانی ، نوعی از دست رفتن ارزشها را به نمایش بگذارد . انسان معاصر پیش از آنکه از گردونه‌ی هبوط ازلی خویش خارج گردد بار دیگر به جهانی پرتاب می‌شود که در آن وجودی مستقل ندارد ؛ ماشین‌ها و کامپیوترها او را در دالانی از نشانه‌های بی معنا هر روز بمباران می کنند تا او با ماهیتی دیگرگون و فاقد هر نوع فردیتی دچار نوع تازه ای از خود بیگانگی شود . در لحظات آغازین اثر ، اجرا کننده در زمینه‌ای که دستگاه پروجکشن از آسمان در کف صحنه آفریده پله پله پایین می آید . از ماهیتی آسمانی و اسطوره‌ای جدا می‌شود و فرو می‌آید تا پا بر زمین بگذارد . حرکات بدن اجراگر در ادامه و در ترکیب با تصاویر تمرکز زدایی شده‌‌ی یک زن به گونه ای تلاش می‌کند بر مفاهیم خود و دیگری اشاره کند و در جریان تحول سایبر او در نهایت به اجراگر بازی‌ای کامپیوتری در زندگی واقعی مبدل شود . همچون روبوتی که تنها پوسته‌ای انسانی بر خود دارد اما با تهی شدن از ویژگی‌های فردی و انسانی هرچه بیشتر به ابزاری دیجیتالی مبدل می شود .
در میانه‌های بخش نخست اثر و هنگامی که اجراگر برای دقایقی صحنه را ترک می‌کند تصاویری با سرعتی سرسام‌آور به نمایش در می آید که از میان آنها می‌توان اشاراتی به زندگی جنسی ، استفاده از مواد مخدر ، آدم ها ، شهرها ، مرگ‌ها و تمامی نشانه‌های آشکار و پیدای زندگی مصرفی انسان معاصر را دریافت کرد . گویی از طریق امکاناتی دیجیتالی برای چند ثانیه در چاه ذهنی اجراگر سقوط می‌کنیم و در دالانی از نشانه‌های افسارگسیخته به نوعی تجربه‌ی "زندگی سایبر" دست می یابیم . از این رو "نفوذ مدوسا" تلاش می‌کند به طور همزمان ما را با جنبه های بیرونی و درونی زندگی ماشینی خویش اما در شکلی ذهنی روبرو کند.
اجراکننده در لحظاتی از اثر در جای خویش متوقف و به تماشاگران خیره می‌شود . او تلاش می‌کند در لباس مدوسای – در اساطیر یونان یکی از سه خواهر‌"گرگن ها" بود که به جای مو بر سر او مارهای اژدها گونه روییده و در هرکه نظر می‌کرد به ثانیه‌ای مبدل به سنگ می‌شد - عصر سایبر ، به تماشاگران اجرایش نفوذ کند و آنها را بترساند . جهان ماشین‌های دیجیتالی چنان انسان معاصر را در درون خویش هضم و بازآفرینی کرده است که انگار همه در دنیایی مجازی مبدل به تکه سنگهایی مسحور ِِ نفوذ ماشین ها و ابزار دیجیتالی شده ایم .
پیش از حضور اجراگر در صحنه‌ی نخست ، آوای ترانه‌ی مشهوری با عنوان "I am woman in love" از "باربارا استرایسنر" ستاره‌ی موسیقی و سینمای امریکا در دهه‌ی 1970 و 1980 پخش می‌شود . مضمون ترانه از زنی صحبت می کند که برای رسیدن به عشق‌اش هر کاری کرده است . در پایان بخش نخست اجرای "نفوذ مدوسا" همین ترانه به شکل تازه‌ای پخش می‌شود . گویی صدای خواننده‌ی زن مبدل به اصواتی الکترونیکی شده است که تشخیص زن یا مرد بودن آن غیر ممکن است . فضای رمانتیک این قطعه موسیقی مبدل به آوایی هذیانی و ترسناک شده است و در ترکیب با نوشتار تیتراژ این اجرا ذهن مخاطب را متوجه فرآیندی می‌کند که از آغاز رخ داده است . انسان هبوط کرده دیگر ماهیتی ارگانیک – در مفهوم انسانی آن- ندارد بلکه مبدل به ماشینی شده است که صدایش بر مبنای طول موج های دستگاهی دیجیتالی پخش می‌شود . و این همان بلایی است که بر سر زیبایی شناسی دهه ی 70 و 80 در سالهای اخیر آمده است . نگره‌های دیجیتالی تمامی روح آنها را بلعیده و در قالب محصولی بر مبنای نشانگان صفر و یک استفراغ کرده است . اجرا تلاش می‌کند با نمایش نوعی خشونت و عصیان د‌ر نهاد خویش ذهن ما را وادار به واکنش در برابر کیفیت سایبرگی که بر او تحمیل شده است نماید .
اجرای "نفوذ مدوسا"‌، می‌تواند استعاره‌ای برای جهانی تحت سلطه و نفوذ ماشین‌های دیجیتالی نیز باشد که انسان را همچون موجودی بی دفاع در چنبره‌ی خویش در آورده است و در ملغمه‌ای از کامپیوترها ، ماهواره‌ها ، دستگاه‌های فیلمبرداری و تلفن‌های همراه به سایه‌ای ترسناک بدل کرده است .
در بخش دوم اثر ، با نوعی نشانه‌های اجرایی روبروییم که هرچه بیشتر مخاطب را به یاد نمایشنامه‌ی "در انتظار گودو"ی ِ بکت می‌اندازد . انسانی که با چمدان خویش در زمینه‌ای تاریک و تنها سرگردان است و گویی انتظاری بیهوده را تا ابد با خود به همراه خواهد داشت . مفهوم انتظار برای یک سایبرگ پیچیدگی‌های فراوانی نسبت به انسان مدرن دارد . سایبرگ‌ها در انتظار نوعی دگردیسی و کمال مکانیکی هستند . اما سایبرپانکها هر روز خود را در گوشه‌ای به نمایش می گذارند . آنها هر بار به گونه‌ای اعتراض خویش را علنی می‌کنند و از منظر نگارنده‌ی این سطور و نظام نشانه‌ای که برای تحلیل کار از آن استفاده نموده است ، اجرای "نفوذ مدوسا" با نمایش این جهان و تعامل آن با مفاهیم اسطوره ای تلاش می کند با آفرینش و به نمایش در آوردن اسطوره‌ی نوینی – سایبرگ - تماشاگران خویش را در برابر جهان پیرامون خویش به چالش بکشاند . و در پایان به یاد داشته باشیم برای انسان سایبر نیز هر انتظار گودو واری در انتهای راه چیزی جز احتضاری در جریان دگردیسی صفرویک نخواهد بود .
فهرست منابع
1- پاول ، جیم (1379). پست مدرنیسم . ترجمه حسینعلی نوذری . نشر نظر ، تهران